امروز رای موکلم بهم ابلاغ شد ، کیفری دو فلان مجتمع قضایی !
نگون بخت
فلک زده
بی یار و یاور !
جلسه اول رسیدگی اینطور گذشت که
قاضی: پولشو بهش پس بده شاکی هم گذشت میکنه!
شاکی: :|
من: چرا ؟ مگه یک عملی انجام نداده، به ازای اون عمل مبلغی دریافت کرده چرا کلاهبرداری؟
قاضی: کارچاق کن بوده!
من: مگه کارچاق کن با وکالت مدنی میتونه بره اداره مالیات ؟
قاضی: آره ، شاکی گفته پولمو پس بدید گذشت میکنم
شاکی: :|
من: شاکی اقای قاضی میگه گذشت میکنی؟
شاکی: :| سکوت
شاکی: اجازه هست یه چیزی بگم ؟
قاضی: وقتمونو نگیر، پولو بگیر رضایت بده!!
من: :)))) آقا رایو بده فایده نداره، باید بریم تجدیدنظر
قاضی: :|
شاکی: :|
شاکی: خب چی شد آخرش؟
من: خبر سلامتی، هیچی نیست، جناب قاضی وکیل شما بود که خدارو شکر به نفعت تموم شد.
در انتهای لایحه دفاعیه ام نوشتم :
خطاب به موکلم آقای ....
غم مخور،
که چون ظلمتِ فراقِ آن روشنی
دراز شد،
نور نیز دراز شد
ظلمتِ کوتاه، روشنیِ کوتاه؛ ظلمتِ دراز، روشنیِ دراز
برچسب : نویسنده : dooooood2 بازدید : 65