یک شب سردِ زمستانی، من به قدر کافی گرم هستم، امّا تنهایم.
میدانم که با همراهی آن "حاضر غایب" که به این تنهایی گره خورده است، به این زندگی کاملاً طبیعی در این تنهایی، که آن بیرون گرمِ کارِ خویش است، خو خواهم گرفت .
من این را میدانم .
مثلا عید...برچسب : نویسنده : dooooood2 بازدید : 87